هلیا من دیگر برای تو از نهایت سخن نخواهم گفت. که چه سوگوارانه اند تمام پایان ها. ساعت 6 عصر بود که با اکیپ دوستام عازم یک جشن شدیم. تو جاده ها رفتیم و از روستاها رد شدیم. خارج از شهر و روستاها ویلایی بود. اون اطراف بکر بود و هیچ کسی زندگی نمی کرد. از زمین های کشاورزی و دشت. مرغ و خروس و گوسفند و تراکتور. از پله ها که بالا رفتیم همه جا نور پردازی شده بود. DJ و موزیک و تار و دف. رقصیدیم و خوندیم و خندیدیییییییییییییییییییییییییییییم. و لا اله الا الله.

مرکز ملی پاسخ گویی به سوالات دینی. سایت خبری و تحلیلی تابناک. پایگاه درسهایی از قرآن حجت الاسلام قرائتی. با اضافه کردن خوراک ما به خبرخوان خود بدون مراجعه به وبلاگ از آخرین مطالب ما باخبر شوید.

A few years ago I painted some little wooden dolls as an anniversary present for my husband. I made one for each member of the family. The little black blob in the middle is the doll of our cat, Curtis. Unsurprisingly, Mum has arranged him cowering underneath the podium. He might have failed with the rat but each time I had a baby Curtis would tenderl.

می ان د لت نگی های م باش تا ف راموش ت ن ک ن م. تا به یاد داش ته باش م ت. تا بوی ت را ح س ک ن م. تا ب دان م که ه ست ی. ت مام د نی ام ق لب مه. دنی ام باش ه واسه ت و. تا ب دان ی میان ثانی ه های د لت نگیهام تو وج ود داری . ﺗﻤﺎﻡ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﻢ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪ . اسم زن كه مياد همه ياد مهربوني و احساس ميوفتن. آهي تويي كه دروغ ميگي. روياي كسي و خراب ميكني.