روزهایی که من به انتظار یه فرشته ی کوچولو نشستم. اول از همه بگم که من خیلی تنبل شدممم اصلا حسش نیست بیام و اینجا بنویسم با اینکه خیلی حرف دارممم اما قول میدم بزودی بیام هم به نظراتی که لطف میکنین وبرام میزارید جواب بدم هم اینکه حرفای دلمو بنویسم. خداروشکر روزای خوبی و میگذرونم و بی صبرانه منتظر بهارم. 24 دی رفتم سونو و متوجه شدیم نینیه تو دلم یه پسر مهربونه خدایا شکرت دوستان برامون دعا کنید. فعلا میرم ولی تا چند روز دیگه میام و کلی حرف نگفته داارم.

٠ ღ کلبه تنهایی من ღ ٠. چه زیباست خیالی که تو را از آن همه فاصله می آورد به کلبه ی تنهایی ام. و امروز چقدر دلتنگ آن روزهاییم. که چرا برای بزرگ شدن. این همه بی تاب بودیم. وای از این عمر که با میگذرد میگذرد.

İsterseniz Blogcu kategorilerinden öne çıkan içeriklere göz atabilirsiniz. Üye blogların içeriğinden blog yazarları sorumludur.

روزے کہ تو آرایشگاه نشستم و منتظرت م. دل تو دل م نیس ک ہ. دزدگیر ماشینو میشنوم یهو جیغ میزنم. اص ن ایشون بدون م ن ک ہ. حق نداره جایی بره . از پشت در میام بیرون o O چشام 4تا میش ہ. تو ه م خیره میشی ب ہ. با اون بغضت میگ ے. خوشتیپ شده عاقاموووون محکم بغلم میکن ے.

We already are Love, exactly as we are. Each and every part of who we are is a form of Global Love. A Love that includes both love and hate, darkness and light. We are individually and collectively gradually bringing this Love into a place of consciousness, learning along the way to master this huge power and the responsibilities that go with it.