سخن گفتن از عدم امکان سخن گفتن. که رنج را داده اید چون دارویی الهی بر ناخالصی های ما. به میزانی که ضرورت اجتماعا به صورت رویا در می آید ,رویا هم ضروری می شود. نمایش, رویای شوم جامعه مدرن زنجیره ایست که نهایتا بیانگر چیزی جز میل خوابیدن اش نیست. و از آن نه تا هفت عدد از آن توست.

هر لحظه اتفاق یگانهای است که هیچوقت نبوده و دیگر هم نخواهد بود. اگر باده خوری باری ز دست دلبر ما خور. ز دست یار آتشروی عالم سوز زیبا خور. نمیشاید که چون برقی به هر دم خرمنی سوزی. مثال کشت کوهستان همه شربت ز بالا خور. اگر خواهی که چون مجنون حجاب عقل بردری. ز دست عشق پابرجا شراب آن جا ز بیجا خور. اگر دلتنگ و بدرنگی به زیر گلبنش بنشین. وگر مخمور و مغموری از این بگزیده صهبا خور. گریزانست این ساقی از این مستان ناموسی. اگر اوباش و قلاشی مخور پنهان و پیدا خور. مرا بردند و آوردند دیگر.

سلام بر منجی عالم حضرت مهدی. کاش که این فاصله را کم کنی. جمعه ها می گذرد و ما در گذر ایام چشم براه. آقای ما مولای ما با برای ما دعا کنید.

People Tree - Love from Emma. On the set - Day 3 - evening. On the set - Day 3. On the set - Day 2 - evening. On the set - Day 2.

Hrubé chyby, které děláš při péči o vlasy nejspíše i ty. Omlouvám se všem, ale asi do středu tu nebudu, protože budu spát u babičky a ještě se dívat s kamarády na film.